قاســــمیون

ارزش من بالاتر از آن است که...

قاســــمیون

ارزش من بالاتر از آن است که...

قاســــمیون

بسم رب المــــــهدی(عج)
سلام!
اگر نوجوون هستی،خیلی خوش اومدی!
اما اگر نیستید،بازم خوش اومدید!
ما نوجوون ها پر از انرژی و قدرتیم!
مغزمون پر از فکرای جورواجوره!
خود من هم همینجوری ام!
چون من هم یکی هستم مثل خود خود شما!
راسیتش عاشق و اردتمند حضرت قاسم(ع) هستم!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان مهدوی» ثبت شده است

 

 

خلاصه داستان:

همیشه فکر میکردم توی این زمونه که همه دنبال خوشی های دنیان، من خیلی آدم خوبی هستم و حتما یکی از سربازهای امام زمان خواهم بود.
یه روز با سعید قرار گذاشته بودیم با بچه ها بریم پایین شهر و به نیابت از امام زمان به مردم کمک کنیم. قرار بود منم بعد از کلاس خودمو بهشون برسونم. همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه بعد از کلاس حسام صدام زد...

سایت مصاف 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۰ ، ۱۵:۴۸
اللهم عجل لولیک الفرج