قاســــمیون

ارزش من بالاتر از آن است که...

قاســــمیون

ارزش من بالاتر از آن است که...

قاســــمیون

بسم رب المــــــهدی(عج)
سلام!
اگر نوجوون هستی،خیلی خوش اومدی!
اما اگر نیستید،بازم خوش اومدید!
ما نوجوون ها پر از انرژی و قدرتیم!
مغزمون پر از فکرای جورواجوره!
خود من هم همینجوری ام!
چون من هم یکی هستم مثل خود خود شما!
راسیتش عاشق و اردتمند حضرت قاسم(ع) هستم!

۳۹ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

🌼 امام سجّاد علیه السلام: 

همه خوبی‌ها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم.

📗 الکافی جلد۲ صفحه۱۴۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۱۸
اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

 

صوتی رو خدمت شما آوردم که گوش کنید
 

این صوت داستان تشرف است 

پیشنهاد می کنم حتما گــــوش کنید!...

داروی سرطانــ
حجم: 1.2 مگابایت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۴۰
اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم



یکى از شیعیان خاندان عصمت و طهارت (ع ) مى گوید: روزى نزد پدرم بودم .
مردى را دیدم که با او صحبت مى کرد.
ناگاه در بین سخن گفتن ,خواب بر
او غلبه کرد و عمامه از سرش افتاد.
اثر زخم عمیقى بر سرش ظاهر شد.
از اوسؤال کردم جریان این
جراحت که به ضربات شمشیر مى ماند چیست ؟
گفت : اینها از ضربه شمشیر در جنگ صفین است .

حـاضرین تعجب کرده به او گفتند: جنگ صفین مربوط به قرنها پیش است و یقینا تودر آن زمان
نبوده اى , چطور چنین چیزى امکان دارد؟
گـفـت : بله , همین طور است که مى گویید.
من روزى به طرف مصر سفر مى کردم و دربین راه
مـردى از طـایـفه غره با من همراه شد.
با هم صحبت مى کردیم و در بین صحبت از جنگ صفین ,
یـادى شـد.
آن مرد گفت : اگر من در آن جا حاضر بودم , شمشیر خود رااز خون على و اصحابش
سیراب مى کردم .

من هم گفتم : اگر من حاضر بودم , شمشیر خود را از خون معاویه و یارانش رنگین مى کردم .

آن مرد گفت : على و معاویه و آن یاران که الان نیستند, ولى من و تو که از یاران آنهاییم .
بیا تا حق
خـود را از یـکـدیـگر بگیریم و روح ایشان را از خود راضى نماییم .
این را گفت و شمشیر را از نیام
خارج نمود.
من هم شمشیر خود را از غلاف کشیدم و به یکدیگردرآویختیم .

درگیرى شدیدى واقع گردید.
ناگاه آن مرد ضربه اى بر فرق سرم وارد کرد که افتادم واز هوش
رفتم .
دیگر ندانستم که چه اتفاق افتاد, مگر وقتى که دیدم مردى مرا با ته نیزه خود حرکت مى دهد
و بـیـدار مـى نـمـاید, چون چشم گشودم , سوارى را بر سر بالین خود دیدم که از اسب پیاده شد.

دستى بر جراحت و زخم من کشید, گویا دست اودارویى بود که فورا آن را بهبودى بخشید و جاى
ضربه را خوب کرد.
بعد فرمود: کمى صبر کن تا برگردم .

آن مرد بر اسب خود سوار شد و از نظرم غایب گردید.
طولى نکشید که مراجعت نمودو سر آن مرد
را کـه بـه من ضربه زده بود, بریده و در دست داشت و اسب او و اثاثیه مرا باخود آورد.
فرمود: این
سر, سر دشمن تو است , چون تو ما را یارى کردى , ما هم تو رایارى نمودیم ولینصرن اللّه من ینصره
(یقینا خداى تعالى , کسى که او را یارى کند,یاریش مى نماید.
)
وقتى این قضیه را دیدم مسرور گشته و عرض کردم : اى مولاى من تو کیستى ؟
فـرمـود: مـن م ح م د ابن الحسن , صاحب الزمان هستم .
بعد فرمودند: اگر راجع به این زخم از تو
پرسیدند: بگو آن را در جنگ صفین به سرم زده اند.
این جمله را فرمود و ازنظرم غایب شد.


اللهم عجل لولیک الفرجheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۲۲
اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

#بدوݧ‌تعارف🌺☘

گفتم‌حاجی...
چجوری‌شد‌که‌توی‌جبھه‌شیمیایی‌شدی؟!
سرفه‌امونش‌نمی‌داد
لبخندی‌زد‌و‌با‌صدای‌ضعیفی‌گفت: 
هیچی‌داداش!
سه‌نفر‌بودیم‌با‌دو‌تا‌ماسک ... (:
‌‌
#سلامتیشون‌یه‌صلواتِ‌مشتی


اللهم عجل لولیک الفرجــ..heart

نویسنده:#یار_امام_زمان(عج)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۴۵
اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم


#تلنـــــگرانه

☎️وقتے تلفن روے آیفون باشد،🌐
 حاضرے هر چیزے را بگویے؟

عـــــالَم روی آیفون هستـــــ ؛💠
هم صوتے و هم تصویرے!!!📲📱

یعنے خـــــداوند هم صداے ما را مےشنود،
و هم تصویر ما را مےبیند.!!!

پس ڪمے با احتیاط⚠️
و با ملاحظه رفتار و زندگے ڪنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۱۹
اللهم عجل لولیک الفرج



بسم الله الرحمن الرحیم


شـیـخ اسـداللّه زنـجـانى فرمود: این قضیه را دوازده نفر از بزرگان از شخصى که درمحضر سید بحرالعلوم بود, نقل کردند.
آن شخص مى گوید:
هـنـگامى که جناب آقا شیخ حسین نجفى از زیارت بیت اللّه الحرام به نجف اشرف مراجعت نمود,
بزرگان دین و علماء براى تبریک و تهنیت به حضور او رسیدند و درمنزل ایشان جمع شدند.
سـیـد بـحـرالعلوم (ره ), چون با جناب آقا شیخ حسین کمال رفاقت و صمیمیت راداشت , در اثناء
صحبت روى مبارک خویش را به طرف او گرداند و فرمود: شیخ حسین تو آن قدر سربلند و بزرگ
گـشـتـه اى کـه بـاید با حضرت صاحب الزمان (ع ) هم کاسه و هم غذا شوى .
شیخ متغیر و حالش
دگرگون شد.
حضار مجلس , از شنیدن سخن سید بحرالعلوم اصل قضیه را از ایشان سؤال کردند.
سـیـد فـرمود: آقا شیخ حسین , آیا به یاد ندارى که بعد از مراجعت از حج در فلان منزل ,در خیمه
خـود نـشـسـته و کاسه اى که در آن آبگوشت بود براى نهار خود آماده کرده بودى ناگاه از دامنه
بیابان جوانى خوشرو و خوشبو در لباس اعراب وارد گردید و ازغذاى تو تناول فرمود.
هـمـان آقـا, روح هـمـه عـوالـم امـکـان حـضـرت صـاحـب الامـر والزمان عجل اللّه تعالى فرجه
الشریف بوده اند.


اللهم عجل لولیک الفرج


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۵۱
اللهم عجل لولیک الفرج

از سایت مصاف


heartاللهم عجل لولیک الفرجheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۷
اللهم عجل لولیک الفرج


عکس از سایت مصاف


چه_امامی داریم_و خود نمی دانیمــ..


#اللهم عجل لولیک لفرج

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۴۱
اللهم عجل لولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحــیم


از سایت مصاف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۳۵
اللهم عجل لولیک الفرج



بسم الله الرحمن الرحیم


تشرف سید حمود بغدادی

حاج شیخ عبدالحسین بغدادى فرمود: سـیـد حمود بن سید حسون بغدادى , از اخیار و رفقاى ایشان و در کمال تدین و عفت نفس و بلند
نـظـر, بـود و بـا آن کـه مـبتلا به شعار صالحین , یعنى فقر بود, بااین حال جهت تشرف به خدمت
حـضرت ولى عصر ارواحنافداه تصمیم گرفت که چهل شب جمعه به زیارت حضرت سیدالشهداء
(ع ) از بغداد به کربلا, برود.
به همین جهت حیوانى را براى این امر خریدارى نموده و متحمل مخارج آن گردیده بود و خیلى
وقـتـهـا مى شد که بیشتر از یک قمرى نداشته , ولى به زاد توکل و توشه توسل بیرون مى آمد.
حق
تـعـالى چنان محبت آن بزرگوار را در قلوب مردم انداخته بود که اهل محمودیه , که اغلب ایشان
اهل سنت و جماعتند, همیشه به انتظار آمدن ایشان بوده , و دیده به راه , به مجرد ورودش , گرد او
جمع مى شدند و وى را تکریم نموده , آب و غذا براى خودش و علوفه براى مرکبش مهیا مى کردند.
اهل اسکندریه که همگى  سنیان متعصب مى باشند هم به این شکل با ایشان , برخورد مى کردند.
زمـانـى که یک چله آن بزرگوار به اتمام رسید, در آخر, مردد شد که این شب , شب چهلم است یا
شب سى و نهم , و آن شب مصادف با زیارت مخصوصه امیرالمؤمنین (ع ) بود.
وارد نـجف اشرف شده و شب چهارشنبه با جمعى از رفقا به مسجد سهله مشرف گردید, تا آن که
روز چهارشنبه به سمت کربلا روانه شود.
اعمال مسجدسهله را بجاآورده با جماعتى به مسجد صع
صعه مشرف شدند.
در آن جا دو رکعت نماز گذاردندو مشغول خواندن دعاى نوشته شده بر تابلو
شدند.
رفقاى او به سجده رفتند و سیددعاى سجده را براى ایشان خواند.
بعد هم خودش به سجده
رفـت و بـه رفقا گفت : شمادعاى سجده را براى من بخوانید.
آنها چون سواد نداشتند و خط روى
سنگ هم ناخوانا بود, نتوانستند درست بخوانند.

جناب سید که قدرى تند مزاج بود, برآشفت و به رفقا تندى کرد و گفت : این چه وضعى است ؟
نـاگـهـان شعاع انوار کبریایى و لمعات جمال الهى در و دیوار مسجد را چون وادى مقدس طور و
ذى طـوى پر نور و ضیاء کرد.
نداى روح افزاى امام , چون نداى رب رحیم با موسى کلیم , به گوش
سـیـد و رفـقایش رسید که فرمود: ولدى حمود انا اتمم لک الدعاء (فرزندم حمود من دعا را برایت
مـى خـوانـم ) و شروع به قرائت دعاى سجده نمود.
در آن حال در و دیوار مسجد به همراه او قرائت
مـى کـردنـد و تـمام مؤمنین حاضر این انوار و اسرار و قرائت اذکار را مى شنیدند و لکن , شخص را
نمى دیدند.

سـیـد بزرگوار مى خواست سر از سجده بردارد و به دامان آن مسجود ملائکه دست توسل برآورد,
ولـى عـقـل او را منع کرد و فرمایش امام را, که تمام کردن دعا بود, به خاطر آورد.
خلاصه به هزار
آرزو و انـتـظـار, سر از سجده بلند کرد.
در این وقت جمال دل آراى آن امام مهربان را دید که تمام
مسجد را مثل چراغى که نورش به آسمان مى رفت , نورافشانى مى کند.
آن حضرت , با زبان گهربار
خـود به سید فرمود: شکر اللّه سعیک (خدا قبول کند).
اشاره به این که , این عمل عظیم و مداومت
بر زیارت حضرت سیدالشهداء (ع ) از تو قبول باد و به مقصود خود نایل گشتى .
این مطلب رافرمود
و غایب شد و آن نور هم ناپدید گشت .
افـرادى کـه هـمـراه سـید بودند, دوان د
وان به اطراف و اکناف رفتند, ولى هر جاى صحرارا نگاه
کردند هیچ اثرى نیافتند.
عده اى در مسجد سهله بودند, از جمله شیخ محمد حسین کاظمى (ره ),
مصنف کتاب هدایة الانام ایشان همان جا انوارى رااز مسجد صعصعه دیدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۸
اللهم عجل لولیک الفرج